ذکر نمونه هایی بسیار کوچک از سختیهایی که بهمن بیگی در راه به ثمر نشاندن آموزش عشایر کشید:
«در گزارش (3) بهمن بیگی به تاریخ 3/9/1340 می بینیم که او قبل از اینکه در فاصله ی ماه های آذر و اردیبهشت بر اثر برف سنگین راه ها مسدود شود، در 3 آذر به بازدید مدارس می رود. در مدت 9 روز از 24 دبستان بویراحمد و 3 دبستان کشکولی و دشمن زیاری بازدید می کند و از 1140 دانش آموز دبستانی امتحان به عمل می آورد در این مدت علاوه بر بازدید دبستان ها، کلاس اکابر افتتاح می کند و بر تعداد دختران دانش آموز می افزاید و یاغیان را به سوی فرهنگ و سواد رهنمون می شود. او در پایان گزارش می نویسد:
"از نظر غذا و مسکن و سایر شرایط زندگی کوچکترین آسایشی نداشته ام ولی بی اندازه راضی و خرسندم که فعالیت قابل توجه آموزگاران و استقبال گرم و پرشور مردم از فرهنگ پاسخ همه ی این خستگی ها و ناراحتی را داده است."
در ادامه ی همین گزارش می نوسد:
"هنگامی که از سراشیب گردنه ی معروف "ماه پرویز" با اسب به سوی یکی از مدارس رفتیم از میان درختان انبوه بلوط مردی با کلاه نمدی رخ نشان داد. در این نقاط احتمال هر قسم حادثه و خطر می رود ولی لبخند دوستانه ی این مرد مهلت هیچگونه تردید و ترس نداد. از حال و مقصد او جویا شدم و دیدم دو کتاب در جیب دارد. کتاب های فارسی و حساب دوم ابتدایی بود. گفت: این کتابها را از معلم "تنگه سرخ" گرفته ام و می خواهم از دولت جناب فرهنگ باسواد شوم. اسمش علیداد بود. قرار ملاقات را به بعد موکول کردم و خدای را شکر گزاردم که به دستگاهی که در آن کار می کنیم چنین فرصتی برای دستگیری و خدمتگزاری به این مردم بیچاره داده است.
در میان کسانی که در کلاس های اکابر حاضر شدند و از دست خودم کتاب گرفتند بسیاری از یاغیان محلی بودند و در میان آنان فرامرز، صفدر و یدا... رزمجو را که شهرت منطقه ای دارند نام می برم."
"روز 28 آبان درست 8 ساعت و نیم بر روی اسب بودم. سرما چنان بود که ربد و شامبر روی پالتو پوشیده سر و روی خود را بسته بودم. بدنم سخت کوفته و خسته بود ولی شیفتگی و تشنگی علیداد برای با سوادی، این همه خستگی و کوفتگی را از میان برد.
ارسال توسط اله کریم عباس نیا
آخرین مطالب