به نام خدا
یکی از مهمترین گامهای موفقیت حذف عادتهایی است که فقط برای ما مشکل درست می کنند و هیچ نفعی به حال ما ندارند. حساسیت بی مورد داشتن یکی از این عادتها است. مثلاً یکی حساسیت دارد که فرزندش به موقع از مدرسه برگردد و اگر یک لحظه دیر کرد به جوش می آید و عصبانی می شود. اولاً این جوش آمدن و عصبانیت، انرژی را تحلیل می برد و توان ما را برای انجام امور ضروری زندگی مان کم می کند و ثانیاً حساسیت ها هیچ نفعی به حال ما ندارند. حساسیت ها فقط یک عادت هستند که ما به خودمان قبولانده ایم که در صورت دیرآمدن بچه عصبانی شویم و حتی بر روی او داد بکشیم.
این اشتباه است. زیرا ثابت شده که دادکشیدن و ایجاد تنش باعث می شود که امکان عاقلانه اندیشیدن از بین برود. شما موقعی که داد و فریاد می کنی امکان هرگونه اندیشیدن را از بین برده و تنش ایجاد می کنی و این یک اصل بدیهی است که در هنگام تنش، نیروی عقلانی انسان نمی تواند بکار بیفتد.
حساسیت از عدم اعتماد بنفس نتیجه می گیرد. شما موقعی که به رفتار، عملکرد خودت ایمان نداری به آنچه اتفاق می افتد به دیده شک و تردید نگاه می کنی و همین حساسیت برانگیز است. حساسیت داشتن یعنی اینکه قدرت تفکر و تعقل را از دست داده ای. حرفهایی که در هنگام حساسیت زده می شود با تفکر و تعقل همراه نیست و به همین خاطر پشیمانی به بار می آورد.
باز هم بر این نکته تکیه می کنم که شما باید وظایفی را که تشخیص می دهید و با قوانین و قواعد سازگار است به انجام برسانید و بقیه را به خدا یا نیروی هماهنگ کائنات بسپارید.
حساسیت زیادی داشتن یعنی که اول و آخر هر امری به ما ختم می شود در حالیکه اول و آخر هر امری به خدا ختم می شود و ما در این میان فقط یک ابزار کوچولو هستیم.
یعنی آنقدر که ما فکر می کنیم قدرت نداریم که غصه هر چیزی را بخوریم. موقعی که خدایی در همین نزدیکی است که از هر موجودی بیشتر به او نزدیک است چه جای نگرانی و حساسیت.
برنامه ریزی کنیم و وظایف خود را خوب انجام دهیم و از حساسیت های بی مورد در هر شرایطی پرهیز نماییم که دلیل اصلی عدم موفقیت هرکسی اوست.
به نام خدا
با زبان عامیانه می خواهم صحبت کنم. بسیاری از ماها گرفتار نگرانی های بیخود هستیم. نگرانی هایی که موجودیت خارجی ندارند و فقط و فقط ساخته و پرداخته ی ذهن ما هستند. نگرانی وقتی به سراغ ما می آید که به جای اینکه به این همه نعمت دوروبر خودمان تمرکز کنیم بر اندک نداشته های خود تمرکز می کنیم. یعنی فقط بر کمبودهای که انگشت شمار هستند تمرکز می کنیم. ما هم عادت کرده ایم که بر نداشته ها تمرکز کنیم وگرنه این همه نعمت و برکت در اطراف ما می تواند لحظه به لحظه باعث شادمانی ما شود.
یادآوری آنچه داریم به جای تمرکز بر کمبودهای که انگشت شمار هستند یکی از مهمترین راههای رهایی از نگرانی است.
در ثانی اکثر نگرانی های ما به علت احساس مسئولیت بیش از توان ما می باشد. می خواهیم در هر موردی نظر بدهیم و نظر ما را هم بپذیرند و حتی نه نگویند. می خواهیم همه به ما گوش دهند و آن را آویزه گوش قرار دهند در حالیکه هیچ کس را ما نیافریده ایم که اینگونه توقعی داشته باشیم. ما هم آفریده خدا هستیم با توان محدود و باید پای خود را به اندازه گلیم خویش دراز کنیم.
عزیزان! نگرانی واقعیت خارجی ندارد و وقتی ذهن ما از داشته خالی می شود نداشته ها جای آنها را گرفته و ما را نگران می کنند. وقتی که سلامت جسمی داریم وقتی می توانیم حرف بزنیم وقتی کارمند یک اداره ای هستیم همه ی اینها نعمت و برکت هستند و ما اینها را به عنوان نعمت و برکت حساب نمی کنیم لذا آنها را یادآوری نمی کنیم تا شادمان شویم. آیا می دانید روزی کارمند یکی از همین ادارت شدن، آرزوی محال ما بود و حالا که به آن رسیده ایم آن را فراموش کرده ایم و از لذت لحظه به لحظه آن استفاده نمی کنیم و کمبودها می آیند و در ذهن ما قرار می گیرند و ما را پریشان می کنند و نگرانی به بار می آورند.
چون جهان تحت اراده قدرت لایزال الهی کنترل می شود دلیلی ندارد ما نگران باشیم مگر ما چقدر قدرت داریم که نگرانی ما بتواند مسیری را تغییر دهد. بله عمل کردن به وظیفه چیز دیگری است.
ما فقط به وظیفه عمل کنیم و هرچه در جهان رخ می دهد به خدا واگذار کنیم و شادمانی و نشاط خود را که مربوط به حس خدایی ماست از دست ندهیم.
انسان باید بداند که به دنیا آمده است تا با بهره گیری از توان،گنجایش باطنی و روحی،استعداد و ذهنی پر از ایدههای تازه بتواند شغل و درآمد خوبی داشته باشد و هم شانس و هم ثروت را متوجه خود سازد. اما زمانی شخص احساس توانگری خواهد کرد که با خدا یکرنگ شود و با او دوست باشد، آنوقت است که با توجه به تقوایی که دارد خودش را خوشبخت یا بدبخت می داند. در حقیقت باید گفت که پولدار شدن و رشد کردن در زندگی ربطی به کار و حرفه ندارد، بلکه ثروت ارتباط مستقیم با ذهن و باور انسان دارد و اینکه انسان چگونه خود را با محیط سازگار می کند و از گنجینه باطنیاش استفاده میکند. انسان نباید به خود اجازه دهد تا افکار منفی در او رخنه کند بلکه باید همواره به خود بگوید که: "من گنجی در نهان دارم و تا جایی که بتوانم از آن برمی دارم."
پس زمانی انسان میتواند به شانس و ثروت دست یابد که ذهن و فکر او بر دنیایش حکومت کند؛ یعنی زمانی که انسان به این واقعیت برسد که همانطور که نفس کشیدن در دست اوست، بدست آوردن ثروت نیز در اختیار او نهاده شده است و او می تواند هر چقدر که ثروت میخواهد بدست آورد بنابراین کافی است که انسان به اقیانوس فکر و ذهن خود مراجعه کند و در آن دست دراز کند تا به آرزوهای خود برسد.
● گام دوم این است که انسان باید حق خود را از زندگی بیابد؛ یعنی انسان باید مقام خود را در جهان هستی پیدا کرده و قدرت و استعداد خود را به دیگران نشان دهد و مفید باشد و در این صورت است که انسان می تواند حق خود را از زندگی، آرامش، آسودگی، رفاه، آزادی و بهرهمندی از نعمتهای بی دریغ پروردگار درک کند. انسان باید به این قاعده اعتقاد داشته باشد که "هر طور فکر کنی همانطور میشود."؛ یعنی به اصل علت و معلول باید توجه داشته باشد که اگر به فراوانی و آسایش و نعمت و یک زندگی با نشاط و مملو از موفقیت اعتقاد داشته باشد و به آن فکر کند و از موهبت و داراییهای وجودیاش بهره بگیرد بی شک به این طریق هر چه را که میخواهد کسب خواهد کرد.
انسان باید افکار خود را با موج مثبت پر کند و به این اصل اعتقاد داشته باشد که پروردگار در هر لحظه برای کمک به او آماده است و حمایت کننده اوست و در هر وضعیتی به کمک او میآید و او را از بدبختی و بیچارگی رها خواهد کرد و این در صورتی میسر خواهد بود که انسان با توجه به تقوایی که دارد و ارتباطی که با پروردگار خود برقرار میکند، خدا را حامی و پشتیبان خود ببیند. بنابراین انسان اگر با خدا باشد خدا نیز همواره نیازهای او را برطرف خواهد کرد.
● گام سوم این است که انسان بخاطر نعمتهایی که خدا به او ارزانی داشته است سپاس پروردگار را به جا آورد و به این نتیجه برسد که هر آنچه که پروردگار به او عطا کرده، خود گنجی نهان است که در صورت بهرهگیری درست میتواند انسان را به آرامش و خوشبختی برساند. پس انسان در هر شرایطی باید شاکر و سپاسگزار پرودگار باشد. انسان باید بداند که قانون ثروت همانطور که برای بقیه وجود دارد برای او نیز برقرار است پس انسان باید ثروت و نعمت را در یک قدمی خود ببیند و برای رسیدن به آن از نیروی باطنیاش بهره بگیرد. اما نکته دیگر این است که انسان خود تفکر تهیدستی و فقر را در ذهن خود تداعی میکند و به خود می قبولاند که تهیدست و فقیر است چرا که اشخاص دیگری نیز وجود دارند که در شرایط آنها زندگی میکنند، حرفه و کاری شبیه کار آنها انجام میدهند اما در عین حال زندگی خوش و شادی را میگذارنند و چهرهای بشاش دارند. پس انسان باید تفکر تهیدستی را نوعی بیماری روحی بداند و اجازه نفوذ این تفکر را به خود ندهد و در عوض این تفکر را در خود بپروراند که "ثروت خدا در زندگی من میباشد و همیشه بر آن افزوده می شود."
تفکر دیگری که انسان باید همیشه در ذهن خود داشته باشد این است که "ثروت مال من است و به آن میرسم". اگر انسان به این تفکر اعتقاد داشته باشد برای بدست آوردن آن سعی خواهد کرد تا از فکر و ایدههای تازه استفاده کند و به مهارت جدید دست یابد و راه پیشرفت را در پیش بگیرد.
● گام چهارم نیز در دستیابی به شانس و ثروت این است که اولاَ انسان باید بداند که حسادت و بدخواهی مانع توانگری و دستیابی به ثروت است؛ یعنی در اینجا انسان تفکر خلاقانه ندارد و مایل است که خود به سعادت و پیروزی برسد اما دیگران از این موهبت بی بهره باشند. در اینجا انسان فکر منفی را در خود تداعی میکند و چنان که قبلاَ نیز گفتیم دیگر نمیتواند با این تفکر منفی به آنچه که میخواهد دست یابد. ثانیاّ انسان باید شکست را پل پیروزی بداند و با اولین شکست خود را نبازد چرا که انسان زمانی شیرینی و خوشی پیروزی حقیقی را خواهد چشید که شکستی را تجربه کرده باشد.
● سخن پایانی
از آنچه که گفتیم چنین بر می آید که سرمایه اصلی انسان در شناختن خویش و شناختن منبع بی حد نیروها و انرژیهایی است که در درون او نهاده شده است. که اگر انسان به این شناخت دست یابد آن زمان است که میتواند هر چقدر که بخواهد ثروت بدست آورد و تنها کافی خواهد بود که دست دراز کند و کامیاب گردد. پس اولین اصل توانگری و دستیابی به شانس و ثروت این است که از این مسئله شناخت داشته باشیم که فکر تنها مخزن نهانی انسان است که قادر است او را به اصل و سرچشمه منابع مادی و آشکار زندگی راهنمایی کند و به عبارتی دیگر از منبع و مخزن بی حساب باطن، ثروتی را که میخواهد در دستان او بگذارد. نکته دیگر این است که اگر ذهن انسان آماده باشد یعنی تفکرات مثبت را در خود بپروراند آنگاه همه چیز آماده خواهد بود. پایان سخن نیز یک توصیه حکیمانه است که انسان باید با پول و ثروت ارتباط دوستانهای داشته باشد؛ یعنی آن را در راه خیر و برکت به راه بیاندازد و همواره سپاسگزار پروردگار یکتا باشد.
جناب آقای علی نژاد لطفا خودتان را جهت آشنایی بیشتر دوستان معرفی نمایید.
به نام خدا
با سلام خدمت همه دوستان و بازدیدکنندگان این سایت.
من برای اینکه بتوانم در نهادینه کردن فرهنگ موفقیت مؤثر باشم این سایت را راه اندازی کرده ام. آنچه در طی سالیان متمادی باعث شده تا کشور ما از پیشرفتها عقب بماند خودکم بینی می باشد. این خودکم بینی و عدم اعتماد بنفس «که بحمدا.. در طی سالهای گذشته کاهش پیدا کرده است» به علت استعمار و استثمار و استبدادی است که سالها بر کشور ما حاکم بوده و واقعاً از این لحاظ به یمن برکت انقلاب اسلامی رشد خوبی در کشور ایجاد شده است. موقعی که کشورهای دیگر توانستند مرزهای توسعه را طی کنند چرا ما نتوانیم. اگر به گذشته نگاه کنیم تاریخچه روشنی داریم و اگر هم بخواهیم به گذشته خود توجه کنیم بهتر است به این افتخارات بی نظیر توج کنیم نه به نداشته ها و نداری ها.
اکنون نوبت ماست که با شعار «ما می توانیم» به سمت قله های رشد و ترقی حرکت کنیم و سردمدار علم و عمل در دنیا باشیم. ایرانی یک روزی توانست امپراطوری عادل دنیا باشد چرا امروز نتواند امپراطوری علم در دنیا باشد. این امر نیازمند ملزوماتی است که در این سایت به مرور زمان به آن می پردازیم.
والسلام
اله کریم عباس نیا
بنابراین، محمد همراه مادر تبعیدی از کوهدشت به تهران آمد و در مدرسهٔ علمیهٔ تهران مشغول تحصیل شد. پس از پایان دورهٔ دبیرستان به دانشکدهٔ حقوق وارد شد و دورهٔ کارشناسی حقوق را در سال ۱۳۲۱ به پایان رساند. او قبل از شروع به همکاری با اصل چهار ترومن، با معرفی یکی از سران ایل قشقایی به آمریکا رفت و پس از مدت بسیار کوتاهی به وطن بازگشت.
پیگیری یک برنامه بهمنبیگی در همان زمان به برنامهٔ همکاری فنی و اقتصادی آمریکا با عنوان اصل چهار در ایران پیوست. بهمنبیگی توانست به کمک دوستانی که با او همراه شدند برنامهای را با پنج اصل در زمستان ۱۳۳۲ به تصویب برساند که طی پیام رسمی به ریاست آموزش و پرورش استان فارس برای اجرا ابلاغ شد.
سوتراهاي يوگا، به نقل از پاتانجالي
آیا می دانید که شما صاحب نیرویی خارق العاده و جادویی هستید که با آن می توانید خود را در آن واحد، خوشحال یا غمگین سازید؟ با این نیرو می توانید هر چیزی را خراب و ویران یا کامل و بی نقص ببینید. این نیرو تمام چیزهای مربوط به شما را تحت تأثیر قرار می دهد، می تواند شما را زیبا یا زشت، دوست داشتنی یا منفور، مقتدر و قوی و یا ترسو و زبون بنمایاند، می تواند منبع بی پایان الهام و خلاقیت یا نیروی نابودگر موفقیت ها و رؤیاهای شما باشد. این نیرو، قدرت ذهن شماست.
ما همیشه در زندگی به دنبال نیرویی هستیم که از طریق آن بتوانیم زمام امور و سرنوشت خود را به دست گیریم اما از این حقیقت غافلیم که برترین قدرت های جهان، در وجود خودمان نهفته است.
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
آن چه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
ذهن ما همانند پروژکتور، فیلم تصاویر و داستان ها را روی پرده ی خودآگاه می افکند. این تصاویر و داستان ها، همان احساسات، عواطف، تجارب، زخم ها و افکاری ست که از زمان کودکی یا زندگی های گذشته، در ذهن مان انباشته شده اند. این فیلم، مجموعه ای از احساسات فرو خورده است که هر روز تصویرش را بر انسان ها یا شرایطی که در مسیرمان قرار می گیرند، می افکنیم اما اغلب فراموش می کنیم که مشغول تماشای فیلمی هستیم که از پروژکتور ذهن مان به بیرون افکنده می شود و می اندیشیم که هر آن چه می بینیم، واقعیت دارد. ما چنان غرق تماشای فیلم می شویم که آن را واقعیت محض می پنداریم. این مسأله به آن می ماند که در سالن سینما چنان فیلم را باور کنیم که از جای خود برخاسته، خطاب به بازیگر روی پرده فریاد بزنیم:« مواظب باش! یک نفر پشت سر توست.» بعضی وقت ها انسان، چنان غرق در تفکرات ذهنی می شود که ناخودآگاه، واکنش نشان می دهد و اگر این تفکرات، هیجانی و ناراحت کننده باشد، دچار عرق زدگی شده و در حالی که کوچک ترین تحرک فیزیکی نداشته، بسیار خسته می شود. آیا واقعاً آن تفکرات، اتفاق افتاده که این چنین واکنش جسمی فرد را موجب شده است؟
در خارج، هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ تمام آن چیزهایی که در ذهن ما شکل گرفته، ساخته و پرداخته ی ذهن بوده و واقعیت بیرونی ندارد اما در زندگی ما نقش واقعی و جدی ایفا کرده و زندگی مان را تحت تأثیر قرار داده است.
تصورات ذهن، نه تنها واقعیت وجود خود، بلکه واقعیت وجود دیگران را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. این که می گویند:« دل به دل راه دارد»، منظور همان ذهن است که فکر همدیگر را می خوانیم. در حقیقت آن چه ذهن ما تصور می کند، می تواند به حقیقت مبدل شود. پس ما با ذهن مان هم می توانیم روی دیگران تأثیر بگذاریم. به همین دلیل باید خیلی مواظب باشیم- چه به طور فیزیکی و چه ذهنی- اگر روی دیگران تأثیر بگذاریم، در پیشگاه حق و حقیقت مسؤولیم . ذهن، هم می تواند منبع افکار منفی باشد و هم منبع افکار مثبت؛ اگر ذهن را کنترل کرده و افکار را پالایش کنیم، قطعاً سعادتمند خواهیم شد. در واقع ما با کنترل ذهن، خود را به دست خرد و هوش آسمانی سپرده ایم که آفریننده ی ما بوده و به تمام زوایای زندگی مان کاملاً آگاه است.
ما مجبور نیستیم به هر آنچه به ذهن مان می رسد، توجه کنیم. وقتی می بینید یکی از افکار می خواهد شما را به مقصدی ببرد که مورد علاقه تان نیست، خیلی ساده آن را با فکر مثبت تر و بهتری عوض کنید.
افکار ما همانند آهن رباست و انرژی های مشابه را می رباید. با نگاه کردن به صورت آدم ها، انرژی آنان را احساس می کنید و جنس افکارشان را می فهمید. البته منظور، نگاه کردن با بصیرت است؛ بصیرت است که می تواند افکار ذهن را پالایش کرده و از ورود افکار ناسالم به حوزه ی تصمیم گیری و عملیاتی جلوگیری کند.
پس فلسفه ی وجودی ذهن و نوع وظیفه ی آن، مستلزم افکار سازی مداوم بوده و نمی توان یک ذهن خالی و بی دغدغه را متصور شد و یا گفت که « ذهن من از هرگونه افکار منفی، خالی شده و فقط افکار مثبت در آن جریان دارد.» البته غلظت نوع افکار می تواند به سمت مثبت یا منفی تغییر کند؛ به نحوی که جا برای دیگری، بسیار کم و ناچیز باشد.
همان طور که گفتیم، وظیفه ی اصلی ذهن، افکار سازی و تحرک افکار در جهت ها و شکل های مختلف است، پس نباید از ذهن توقع داشته باشیم که به راحتی و به طور صد در صد در سلطه ی ما باشد.
خود برتر، با ذهن متفاوت است. ذهن، هم چون ماشینی ست که هم توانایی مثبت بودن دارد و هم توانایی منفی بودن اما خود برتر، آن چیزی ست که ما به خاطر آن آفریده شده ایم. واقعیت وجودی ما، همان خودبرتر ماست. ذهن به طور مطلق، دشمن خود برتر یا دوست آن نیست، بلکه بسته به استفاده ی ما از آن، رفتار می کند.
خود برتر ما چیزی جدا از ذهن است و عامل شخصیت ماست. شخصیت واقعی ما، نشان دهنده ی قدرت خود برتر ماست. مدیریت ذهن در واقع مدیریت انسان است. اگر ما ذهن را مدیریت کنیم، گویی تمام جنبه های زندگی مان را مدیریت کرده ایم. ذهن همانند تلویزیونی ست که بی نهایت کانال دارد و هر کانالی را می توان انتخاب کرد. تنوع و تعدد کانال ها موجب می شود در یک خانواده ی معمولی نیز برای انتخاب کانال ها از سوی والدین، مدیریتی صورت بگیرد. بنابراین لازم است ما در انتخاب کانال های تلویزیون ذهن مان، دقت کافی به خرج داده و زندگی مان را دچار هرج و مرج فکری و عملی نکنیم.
این مدیریت در واقع به عهده ی خود برتر ماست. خود برتر ما، هدف اصلی آفرینش ماست و بر پایه ی رشد و کمال بنا شده است. هرچه غیر از خود برتر که در اثر عدم حضور آن به وجود می آید، منجر به بروز مشکلات عدیده ای می شود که زندگی را به بیراهه می برد.
منابع:
- « رازهای ده گانه ی زندگی» « باربارا دی آنجلیس» ترجمه ی « نسرین گلدار و ناهید پایدار»
- ذهن زیبا«دکتر ژوزف مورفی» ترجمه ی « هوشیار رزم آزما»
بعد از دانشگاه و ورود به بازار کار، با جدی تر شدن زندگی و نیازهای مالی، افراد تمام سعی شان را برای فراموش کردن آرزوی شان و جدی تر زندگی کردن به خرج می دهند. برای کسانی که با دغدغه های بسیار کار می کنند، داشتن کسب و کاری که بیشترین آرامش را به آن ها بدهد آنقدر دور از دسترس به نظر می رسد که برایش هیچ تلاشی نمی کنند. رسیدن به آرزوها کار هرکسی نیست اما اگر به دنبال چیزی می گردید که به زندگی تان معنا بدهد و شما را از نظر خودتان ارزشمندتر کند، باید از همین لحظه آرزوهای تان را بازیابی کنید و مسیر زندگی تان را به آن ها پیوند بزنید. باور کنید همه آدم های موفق هم از همین نکات ابتدایی شروع کرده اند.
● چگونه شروع کنید؟
«دوست داشتم روزی یک نویسنده شوم». این جمله ای است که ما هر روز از زبان آدم های اطرافمان به شکل های مختلف می شنویم. برخی از آن ها دوست دارند نویسنده شوند، برخی ها ورزشکار و بعضی ها هم آرزو دارند آشپزی حرفه ای باشند اما واقعیت این است که تا زمانی که به قصد انجام این کار از جا بلند نشوید، چند خطی ننویسید، غذایی درست نکنید یا سراغ ورزش نروید آرزوی تان محقق نخواهد شد. رسیدن به آرزوها شاید یک شبه اتفاق نیفتد اما تا زمانی که با جدیت برای شروع کردنش اقدام نکرده اید، نمی توانید امیدی برای رسیدن به آن داشته باشید. به جای آرزو کردن، از همین لحظه برای برآورده کردن آرزوی تان تلاش کنید و به جای می خواستم، می خواهم را به کار ببرید. برای شروع می توانید فهرستی از آرزوهای تان را مشخص کنید و باتوجه به توانایی های تان مشخص کنید که چه راهی را قرار است آغاز کنید.
● به چه چیز نیاز دارید؟
اگر می خواهید یک کسب و کار راه بیندازید، تمام چیزی که به آن احتیاج دارید یک ایده است. این ایده قرار نیست چیز عجیب و غریبی باشد؛ شما با یک ایده کوچک می توانید یک کسب و کار کوچک اما موفق را شروع کنید. قبل از انتخاب کردن کارتان به توانایی های تان فکر کنید. چه کاری را شما می توانید به بهترین شکل انجام دهید. بعد از انتخاب این کار شما نیاز به کمی تجربه دارید. اگر فکر می کنید آنقدر حرفه ای هستید که می توانید خودتان به تنهایی شروع کنید، درنگ نکنید اما اگر فکر می کنید به اندازه کافی در مورد فوت و فن کوزه گری آن کار چیزی نمی دانید، سراغ آگهی های کار یابی بروید و به عنوان کارمند یا شریک در آن حوزه دست به کار شوید. واقع گرا باشید و کارتان را به اندازه توانایی های تان انتخاب کنید. شاید فعالیت فعلی شما دقیقا با آرزوهای تان منطبق نباشد اما مطمئن باشید با گذشت زمان و تلاش برای بهتر شدن، در آینده ای نزدیک می توانید آرزوهای تان را محقق کنید.
اگر می خواهید یک کسب و کار راه بیندازید، تمام چیزی که به آن احتیاج دارید یک ایده است. این ایده قرار نیست چیز عجیب و غریبی باشد؛ شما با یک ایده کوچک می توانید یک کسب و کار کوچک اما موفق را شروع کنید
● به روز باشید
اگر دوست دارید یک خلاق واقعی باشید باید خودتان را به روز نگه دارید. ایده های قدیمی و ابزارهای عهد عتیق را کنار بگذارید. تکنولوژی های نوین چه خدمتی می توانند به شما بکنند؟ اگر دید دقیقی نسبت به فعالیت های تان داشته باشید، می توانید در مورد ابزارهایی که به تازگی برای چنین کسب و کاری تولید یا اختراع شده اند هم اطلاعاتی به دست آورید. بدنیست در مورد ایده ای که در ذهن دارید یک جست و جوی اینترنتی داشته باشید تا با مقاله ها، وبلاگ نوشته ها یا سایت های تخصصی آن حوزه نیز آشنا شوید. شاید هم نیاز باشد قبل از هرچیز در دوره هایی که در مورد آن کسب و کار وجود دارد شرکت کنید. آموزشگاهی معتبر را انتخاب کرده و سعی کنید در مورد کاری که آرزویش را دارید چیزهای بیشتری یاد بگیرید.
● قدم به قدم پیش بروید
قبل از شروع، یک چارت دقیق از فعالیت هایی که باید انجام دهید تنظیم کنید. مراحلی که باید برای این فعالیت طی کنید را به صورت چارت بکشید و در زمان انجام کار، با گذشتن از هر مرحله روی آن تیک بزنید. ممکن است در حین انجام کار، شما به تصویری دقیق تر در مورد فعالیت تان برسید و چارت تان را هر روز تکمیل تر کنید. این چارت هم می تواند شامل مراحلی باشد که شما باید برای شان تلاش کنید و هم شامل مواردی که با کمک و اقدام دیگران انجام می شوند.
● سوال بسازید
لیستی از مهم ترین سوالاتی که در ذهن دارید تهیه کنید. چه چیزهایی را در مورد این کار نمی دانید؟ به چه اطلاعات و برآوردهایی نیاز دارید؟ همه سوالات خود را فهرست کرده و سعی کنید تا برای هر کدام جوابی دقیق و قانع کننده نگرفته اید کارتان را شروع نکنید. پاسخ سوالات تان را در جدولی که نیازها، هزینه ها، زمان انجام کار و... را دربرمی گیرد تنظیم کنید. شما هر روز یک قدم به کامل شدن این جدول نزدیک خواهید شد و به این ترتیب ارزیابی دقیق تری نسبت به فعالیتی که قرار است انجام دهید به دست خواهید آورد.
● به هر نظری گوش نکنید
شما باید برای شروع کمی در مورد فعالیتی که قرار است انجام دهید تحقیق کنید. سعی کنید در این زمینه از کسانی کمک بگیرید که تجربه چنین فعالیت یا کار مشابهی را داشته اند و می توانند نظری دقیق در مورد آنچه بیان می کنید به شما بدهند.
● آرمان گرایی را فراموش کنید
برای شروع کار آرمان گرا نباشید. بزرگ ترین کسب و کارهای جهان از اتاقی کوچک و شرکتی با چند پرسنل شروع شده اند. شما باید افقی که برای سال های آینده کارتان درنظر گرفته اید را مشخص کنید اما در حال حاضر و برای شروع جوری قدم بردارید که کسب و کارتان به خطر نیفتد و همین طور تمامی پل های پشت سرتان خراب نشود. با خودتان صادق باشید توانایی های تان را بشناسید و سنگ بزرگ را تا اطلاع ثانوی فراموش کنید.
● چند توصیه تکمیلی
▪ واقع گرا باشید
در مورد توانایی های تان خیال پردازی نکنید. این توانایی ها هم شامل قوای بدنی، هم توان علمی و هم وضعیت مالی شما می شود. کاری را شروع کنید که از این ۳ نظر بتوانید از پس آن بر بیایید. روی کسانی که برای کمک به شما داوطلب می شوند تا حدودی حساب کنید اما بار اصلی کار را به عهده دیگران نیندازید و جوری روی دیگران حساب نکنید که با از دست دادن کمک شان تمام کارتان را از دست بدهید.
▪ برنامه بلندمدت، کوتاه مدت و میان مدت داشته باشید
برای رسیدن به نقطه اوجی که انتظارش را دارید نیازمند زمان بندی ها و برنامه های متفاوتی هستید. شما باید برنامه ای بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت را تنظیم کنید. برنامه بلندمدت همان آرزوی شماست. خب؛ شما برای رسیدن به این آرزو چه نیازهایی دارید و این نیازها چه زمانی را از شما طلب می کنند. همه آن ها را به دقت فهرست کنید و با تحقیق هایی که در مورد کارتان انجام داده اید و با مشاهده فعالیت های کسانی که در این حوزه وارد شده اند، برآوردی نسبت به زمان لازم برای انجام کارتان به دست بیاورید. زمان هر کدام از کارهایی که در فهرست تان نوشته اید را روی کاغذ بنویسید و سپس آن ها را به ترتیب بازنویسی کنید. این زمان بندی را به ۳ بخش کوتاه مدت یا زیر ۲ سال، میان مدت یا بین ۲ تا ۰۱ سال و بلندمدت یا بالای ۰۱ سال تقسیم کنید. این باعث می شود که هم برای طبق برنامه پیش رفتن تلاش کنید و هم از کوچک بودن کسب و کارتان در آغاز ناامید نشوید.
▪ وقایع نگاری کنید
بعد از شروع فعالیت تان دفتری را برای نوشتن وقایع روزانه تان انتخاب کنید. احساس تان در هر روز نسبت به کارتان را بنویسید. مشکلاتی که در هر لحظه سد راه تان می شوند، چیزهایی که یاد می گیرید و پیشرفت هایی که به دست می آورید را هر روز در دفترتان بنویسید. با این کار بعد از چند ماه می توانید ارزیابی دقیق تری نسبت به خود و فعالیت تان به دست بیاورید و از طرف دیگر بعد از مدتی با خواندن مراحل تلاش تان دلگرمی بیشتری نسبت به آنچه به دست آوردید پیدا خواهید کرد.برگرفته از سایت خبری تحلیلی دایان